میراث ما از ایران باستان؟
دوست عزیزی که هیئت علمی گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین است در پاسخ به سخنان استاد ابراهیم دینانی درباره تمدن ایران باستان، ضمن تمجید از علم و تمدن یونان گفته است: « کدام کتاب فلسفی،عرفانی،طبیعی ،ریاضی قبل از اسلام از زمان هخامنشیان تا ساسانیان را شما می شناسید؟ به جزچند کتاب مربوط به مذهب زردشتی ،مانوی ،مزدکی تحریف شده کدام اثر علمی و فلسفی موجود است؟
با یک سنگ نبشته و چند ستون شکسته خرابه های تخت جمشید، حکمت و ریاضیات ،طب ،حقوق بشر و... درست نمی شود.
بله این حرف ها فقط برای عوام وطن پرست هیجان آور است. بایدحرف علمی مستند و دارای منبع معتبر باشد. دیدگاه بدون منبع معتبر فاقد اعتبار است.»
این استاد عزیز مسئله بسیار مهمی را که سال ها ذهن بنده را نیز مشغول کرده که چرا از ایران پیش از اسلام همانند یونان میراث علمی باقی نمانده است؟ مطرح نموده اند؛ اما نتیجه گیری ایشان از مسئله و پاسخ شان علمی نیست، بلکه به گفته خودشان «هیجانی» است. در این خصوص چند نکته را متذکر می شوم:
- این که از تمدن ایران پیش از اسلام در حوزه علوم عقلی، طبیعی، تجربی و امثالهم متفکری را نمی شناسیم و اثر مکتوبی سراغ نداریم، خود سؤال بسیار مهمی است که برای پاسخ به آن باید پژوهش های عمیقی صورت پذیرد؛ هرچند با اسناد و منابع موجود دشوار است به پاسخ قطعی رسید؛ مگر آن که کشف اسناد و مدارک جدید مسئله را روشن سازد؛
- به جا نماندن کتاب و اثر و ناشناخته بودن اندیشمندان، دلیل بر نبود تفکر و تمدن در ایران پیش از اسلام نیست، زیرا شواهد و قرائن خلاف آن را نشان می دهد؛ از جمله آثار باستانی به دست آمده در شهر سوخته، خاصه چشم مصنوعی، هم چنین نتیجه تحقیقات کسانی مانند رنان در تاریخ علم کمبریج و جورج سارتن در مقدمه ای بر تاریخ علم که معترف اند خردورزی و فلسفه در تمدن های بین النهرین شروع شد و بعدها به یونان راه یافت؛ نیز مستندات مورخی چون مسعودی و فهرست نگاری مانند ابن ندیم و دیگران راجع به آثار فلسفی، نجومی و پزشکی در دوره ساسانی، به ویژه زمان انوشیروان و مرکزیت علمی جندی شاپور در زمان ظهور اسلام و .... همه دلالت بر این دارند که ایران از روزگاران کهن بستر علم و تمدن بوده است؛
- همواره رویکرد برخی غربی ها این بوده است که برای شرقی ها اصالتی قائل نباشند و تمدن های شرق به ویژه ایران را انکار کنند. عمدتا غربی ها تنها خود را صاحب اندیشه می دانند و غرب را مهد تمدن ها و مرکز خردورزی معرفی می کنند و در این جهت تمدن شرق با مرکزیت ایران را زیر سؤال می برند؛ حتی تمدن شکوه مند دوران اسلامی را هم تقلیدی از تمدن یونان و ترجمه آثار آن می دانند. متاسفانه پان عربیسم نیز در این جهت با غرب هم سو شده است و از مظاهر تفکر تمدن ایران دوره اسلامی با عنوان تمدن عربی یاد می کند؛ بنابراین انکار تمدن ایران پیش از اسلام بازی در زمین کسانی است که به قومیت گرایی و اختلافات دامن می زنند؛
- اگر یک چهره سرشناس نظامی و غیر دانشگاهی می گوید: " سلسله پلید هخامنشی کشتارها و خیانتها را در کشور کرد و کشور را دو دستی تقدیم یونان کرد. ساسانیان کشور را به مغولها تقدیم کردند" نباید تعجب کرد، اما اینکه استاد فلسفه در یک دانشگاه بین المللی چنین نظری دارد جای تعجب و تاسف دارد؛
- در برابر تفکر باستان گرایی و رفتارهای هیجانی ملی گرایانه نباید پاسخ هیجانی داد، بلکه برای روشن شدن مسئله باید کوشید تا به دور از هیجان و تعصب زمینه پژوهش ها و مباحثات علمی فراهم گردد.