قرائت قرائتی از تاریخ
اظهارات آقای قرائتی، از جمله ضد قرآنی دانستن مثنوی موسی و شبان مولوی، عدّه ای را به عکس العمل و انتقاد از ایشان واداشته است. من در خصوص مثنوی موسی و شبان نظری نمی دهم، اما راجع به لغو دانستن تاریخ از سوی ایشان، نکاتی را متذکر می شوم:
1- اگر منظور آقای قرائتی این باشد که در منابر به جای واقعیت های تاریخی، تحریفات تاریخی بیان می شود باید با ایشان همسو شد و بر نطرشان صحّه گذاشت، امّا آن چه از فحوای سخن آقای قرائتی فهمیده می شود این است که اصل تاریخ لغو معرفی شده است.
2- به نظر می رسد آقای قرائتی دچار تناقض گویی شده است، زیرا از یک طرف تاریخ را لغو دانسته ولی از طرف دیگر منبری ها را به سخنرانی بر اساس قرآن توصیه کرده است بدون این که در نظر داشته باشد قرآن کریم در بسیاری از سور و آیات رویکرد تاریخی دارد.
3- از آن جا که قرآن کریم مطالعه احوال گذشته گان (تاریخ) را مایۀ عبرت معرفی می کند، دانسته نیست که آقای قرائتی به عنوان مفسر قرآن، از کدامین آیۀ، لغو بودن تاریخ را استنباط کرده است.
4- بهتر بود آقای قرائتی به جای لغو دانستن تاریخ، به روحانیون توصیه می کرد تا در منابر، به جای نقل روایات مجعول و غیر مستند تاریخی، وقایع تاریخی را بر اساس آموزهای قرآنی تحلیل و تفسیر کنند.
و سخن آخر، به امید آن روزی که واقعیت های تاریخی در منابر گفته شود!