اصولا زیاد دوست ندارم راجع به مسائل سیاسی بحث کنم و یا مطلبی را در این خصوص بنویسم ولی گاهی اوقات تحلیل ها و برداشت هایی از وقایع به ذهنم می رسد که نمی توانم برای دیگران بازگو نکنم.

سه هفته قبل، شاهد رویداد تلخی در کشور بودیم و آن ترور دکتر مسعود علی محمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران بود. این حادثه در داخل و خارج از کشور بازتاب زیادی در پی داشت، احزاب و گروه های سیاسی هم با گرایشهای مختلف و علی رغم تحلیل های متفاوتی که از این حادثه دارند به اتفاق، همه آن را محکوم کردند و این حاکی از آنست که ترور، عملی غیر انسانی و منفور وجدان های بیدار می باشد. من در این پست بدون در نظر گرفتن اینکه هدف این ترور چه بوده و توسط چه گروهی صورت گرفته است  چندین نکته را کوتاه بیان می کنم:

اولا، چرا در کشور ما برای نخبگان  امنیت وجود ندارد و به این راحتی جلو خانه خود قربانی ترور می شوند و ما شاهد از دست دادن نخبگانمان هستیم؟

ثانیا، آیا پدیده فرار مغزها که هر روز شاهد آن هستیم، از دست دادن نخبگان نیست و نباید برای آن فکر اساسی بشود؟

ثالثا، با توجه به نکات قبلی، آیا ما خودمان زمینه را برای از دست دادن نخبگان که من از آن به (ترور مخفی نخبگان) تعبیر می کنم فراهم نکرده ایم؟